ج. مارس 29th, 2024

نظریه های روانشناسی رشد سالمندی | مائده امین الرعایا | جزیره ذهن

نظریه رشد سالمندی

سلام و عرض ادب به شما دوست هوشمند جزیره ذهن. مائده امین الرعایا هستم در این قسمت از جزیره ذهن، قصد دارم نظریه رشد مرتبط با دوران سالمندی را از دیدگاه روانشناسان مطرح بررسی کنم. نظریه پردازانی همچون: فروید، اریکسون، نوگارتن، لوینسون و کوهات.

اطلاع از روانشناسی سالمندی، مسیر را برای نحوه رفتار با سالمندان اطرافمان، روشن می سازد. نهایتا به پیر ستیزی و تحقیقات مربوط به آن پرداختم. در مقالات قبل، مسائل گسترده تری را در ارتباط با سالمندان مورد بررسی قرار دادیم که در صورت تمایل، می توانید به آن مراجعه نمایید.

شخصیت در طول دوره زندگی: ثبات یا تغییر؟

با این که اریکسون و سایر نظریه پردازان قایل به مراحل زندگی، بر روی تکالیف منحصر به فرد رشدی و مراحل اصلی هر دوره از زندگی تاکید دارند، سایر نظریه پردازان بیشتر به تعریف صفات شخصیتی محوری هر فرد و تعیین سیر آنها در طول عمر توجه دارند. برای مثال آیا افرادی که در دوران کودکی و نوجوانی، معاشرتی و یا برون گرا بوده اند در طول دوران میانسالی و سالمندی هم برون گرا می مانند یا خیر؟ چند مطالعه دقیق طولی، که افراد را در طول دوره های ۱۰ تا ۵۰ ساله بررسی نموده اند، حاکی از آن هستند که شواهدی قوی برای ثبات پنج صفت شخصیتی پایه وجود دارد:

  • برون گرایی
  • گرایش روان رنجوری (نورو تیسیسم)،
  • خوش مشربی (مقبولیت)
  • استقبال از تجربیات جدید
  • وظیفه شناسی

برخی مطالعات نشان داده اند که با پیشرفت سن و ورود فرد به جرگه سالمندی، برون گرایی مختصری کاهش می یابد و خوش مشربی کمی افزایش می یابد که این با نظریات قبلی دال بر کاهش انعطاف پذیری شخصیت در سنین پیری تناقض دارد.

 

آیا واقعیت ثبات شخصیت در طول زمان با اصول اساسی نظريات مراحل زندگی ناسازگار است؟

شاید خیر. ممكن است با وجود ثابت ماندن ساختارهای شخصیتی پایه، در طول زندگی، موضوعات و تعارضاتی که فرد باید با آنها دست و پنجه نرم کند تغییرات چشمگیری نشان دهد و از نگرانی در مورد کسب هویت و احساس پایدار در مورد خویشتن تا یافتن شریک زندگی، یا مسایل مربوط به بازنگری زندگی (مطابق فرضیه نظریات مراحل رشد) تغییر نماید. علاوه بر این در تدوین نظریات مربوط به تغییر شخصيت، مطالعات چندانی در مورد تأثیر رویدادهای تاریخی مهم بر روی شخصیت انجام نشده است؛ بنابراین نحوه تأثیر این رویدادها در تغییر شخصیت به طور سیستماتیک مورد مطالعه قرار نگرفته است.

جنبه های روانی اجتماعی پیری:

فعالیت اجتماعی

سالمندان سالم معمولا سطح فعالیت های اجتماعی خود را تا حدى حفظ می کنند که فقط تفاوتی جزئی با سالهای قبل دارد.

برای بسیاری از افراد، سن پیری دوره تداوم هوشی، هیجانی و روانی است. اما در برخی موارد بیماری جسمانی یا مرگ دوستان و بستگان ممکن است مانع از تداوم تعامل اجتماعی شود. به علاوه با افزایش احساس انزوا، افراد نسبت به افسردگی آسیب پذیر می شوند. شواهد فزاینده ای در دست است که نشان میدهد حفظ فعالیتهای اجتماعی برای سلامت جسمی و هیجانی حایز اهمیت است. تماس با جوان ها نیز مهم است. افراد مسن می توانند ارزشهای فرهنگی را به نسل جوان منتقل کنند و با مراقبت و راهنمایی آنها احساس سودمندی کنند که در حفظ عزت نفس نقش دارد.

 

نظریه پردازان روانشناسی رشد سالمندی از منظر رشد:

زیگموند فروید:

افزایش کنترل ایگو و نهاد با افزایش سن منجر به افزایش خودمختاری می شود. پسرفت ممکن است امکان ظهور مجدد شیوه های ابتدایی کارکرد را فراهم کند

اریک اریکسون:

تعارض اصلی در سن پیری بین یکپارچگی و یاس است. منظور از یکپارچگی این است که فرد احساس می کند که زندگی مولدی داشته است و همین سبب حس رضایتمندی در وی می شود. در یاس، فرد احساس می کند که زندگیش هدف یا معنایی نداشته است. احساس رضایت در سالمندی فقط در صورتی حاصل می شود که فرد خودشیفتگی را پشت سر نهاده و وارد مرحله صمیمیت و مولد بودن شده باشد.

هاینز کوهات:

افراد سالمند در تلاش برای انطباق با فقدانهای اجتماعی، روان شناختی، و زیستی همراه با فرایند پیری بایستی  به طور مداوم با ضربات وارده به خودشیفتگی خود مدارا کنند. مهمترین تکلیف دوران سالمندی، حفظ عزت نفس است.

برنیس نوگارتن:

تعارض اصلی دوران پیری از دست دادن موقعیت اقتدار و ارزیابی دستاوردها و قابلیت های گذشته است. دوران سالمندی زمان آشتی مجدد با دیگران و حل سوگ مرگ دیگران و نزدیک شدن مرگ خویشتن است.

دانیل لوینسون:

سن ۶۰ تا ۶۵ سالگی دوره گذار است ( گذار اواخر بزرگسالی ). افراد خودشیفته و کسانی که به ظاهر خود توجه زیادی داشته اند در این دوران با مسأله مرگ اشتغال خاطر پیدا میکنند. فعالیت ذهنی خلاق جایگزین بهنجار و سالمی برای کاهش فعالیت جسمی محسوب می شود.

نظریه رشد سالمندی

پیر ستیزی:

پیر ستیزی اصطلاحی است که باتلر آن را ابداع کرد و به نگرش های تبعیض آمیز جوانان نسبت به افراد سالمند و برداشت های قالبی منفی در مورد پیری اطلاق می شود. افراد پیر ممکن است خود نسبت به سایر سالمندان احساس ترس و نفرت کرده و در قبال آنان تبعیض روا دارند. در این دیدگاه، پیری اغلب با موارد زیر همراه است:

  • تنهایی
  • عدم تندرستی
  • ضعف کلی
  • معلولیت 

اما تجربه افراد سالمند همواره این نگرش را تایید نمی کند. برای مثال گرچه ۵۰ درصد جوانان انتظار دارند: عدم تندرستی مشکل عمده افراد بالای 65 سال باشد، 75درصد افراد 65 تا 74 ساله وضعیت سلامت خود را خوب توصیف می کنند. دو سوم افراد 75 سال به بالا نیز جنين احساسی دارند. مشکلات سلامتی اگر وجود داشته باشد اغلب شامل اختلالات مزمن است تا حاد. بیش از چهار پنجم افراد 65 سال به بالا حداقل یک اختلال مزمن دارند.

در هر حال، سلامتی تنها عامل تعیین کننده کیفیت مطلوب زندگی سالمند نیست. مطالعات انجام شده بر روی سالمندان نشان می دهد که تماس های اجتماعی نیز دستکم به اندازه سلامتی ارزشمند است. در واقع بنظر می رسد عوامل مؤثر بر کیفیت خوب پیری چند بعدی هستند.

سالم پیر شدن” به مشغولیت های سازنده، وضعیت عاطفی، وضعیت کارکردی و وضعیت شناختی بستگی دارد. چهار شاخص فوق همبستگی ناچیزی با هم دارند. مطالعات سالمندانی که از سالم ترین وضعیت برخوردار بودند نسبت به سالمندانی که سلامتی نازل تری داشتند، تماس های اجتماعی بیشتر ، سلامت و بینایی بهتر و حوادث کمتری را در طول 3 سال گذشته گزارش داده بودند. با افزایش سن، تندرستی به صورت خطی کاهش می یابد، اما تندرستی را در پیر ترین افراد می توان مشاهده کرد.

 

نتیجه گیری:

جرج وایلانت گروهی از دانشجویان سال اول دانشگاه هاروارد را تا سن پیری مورد پیگیری قرار داد و در مورد سلامت هیجانی در سن 65 سالگی به نتایج زیر دست یافت:

رابطه نزدیک برادران و خواهران در دوران دانشکده با رفاه روانی همبستگی دارد و بروز تجارب آسیب رسان در اوایل زندگی نظیر مرگ یکی از والدین یا طلاق والدین با عدم تطابق در سن پیری همبستگی ندارد؛ افسردگی در سنین بین 21 تا 50 سالگی پیش بینی کننده مشکلات هیجانی در سن 65 سالگی است. دارابودن صفات شخصیتی عملگرایی و قابلیت اطمینان در جوانی با احساس رفاه و سلامت در 65 سالگی ارتباط دارد.

 

Related Post

دیدگاهتان را بنویسید